بدون عنوان
دیروز دایی حاجی اومد دنبالتون
باباجون اینا دلتنگتون شده بودند
وای محیا باشیرین کاریهات همه رو دیوونه خودت کردی
دائم یه کتاب دستت میگیری و به هرکه میرسی میگی برام بخون
بمیرم الهی مامان دیشب بعد شیر خوردنت بدون اینکه
متوجه باشم گوشوارت گیر کرد به لباسم و گوشتو کشید خیلی گریه کردی
فاطمه خانم دو روز گذشته امتحانات ریاضی و بخوانیم بنویسیم رو عالی برد
امروز کتابشو جا گذاشته بود براش بردم مدرسه
بمیرم الهی رنگ به رو نداشت اخه سرما خورده و گلوش درد میکرد
دوشنبه 19/10/1390
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی