مهسامهسا، تا این لحظه: 11 سال و 1 ماه و 23 روز سن داره
محیامحیا، تا این لحظه: 13 سال و 8 ماه و 14 روز سن داره
فاطمهفاطمه، تا این لحظه: 20 سال و 5 ماه و 28 روز سن داره

ختل و متل

در گوشی با بابا

1390/12/11 10:30
نویسنده : مامان
336 بازدید
اشتراک گذاری

دیروز با مامان وبابا و فاطمه رفتیم راهپیمایی

مامان منو گذاشت تو کالسکم که مثلا راحت باشم

برام سیب و موز هم اورده بود اما ی کم که گذشت (گلاب بروتون )پی پی کردمو

بیتاب شدم مامانو دق مرگ کردم

تصاوير جديد زيباسازی وبلاگ , سايت پيچك » بخش تصاوير زيباسازی » سری پنجم www.pichak.net كليك كنيد

ی چنگ گربه ای هم انداختم رو پلک خاله

خاله خواست بریم خونه بابا جون

اما مامان با بابا هماهنگ کرد رفتیم خونه تا رسیدیم

خونه مهربون شدم

بعداز ناهار مامان لم داده بود رو مبل تصاویر راهپیمایی رو نگاه میکرد دید راحت نیست بمن طفلکی گفت:

محیا میری برا مامان بالش بیاری منم مثل ی دختر

حرف گوش کن رفتمو با همه قوا یه کوسن بغل گرفتم و براش اوردم

مامان هم کلی قربون صدقه م رفت تصاوير جديد زيباسازی وبلاگ , سايت پيچك » بخش تصاوير زيباسازی » سری ششم www.pichak.net كليك كنيد

عصر همراه خانواده و بابا جون رفتیم جنگ شادی تصاوير زيباسازی ، كد موسيقی ، قالب وبلاگ ، خدمات وبلاگ نويسان ، تصاوير ياهو ، پيچك دات نت www.pichak.net

منو بابایی کنار هم نشستیم از رقص نور ها خیلی خوشم اومد تصاوير جديد زيباسازی وبلاگ , سايت پيچك » بخش تصاوير زيباسازی » سری ششم www.pichak.net كليك كنيد

همش دس میزدم بیشتر جاها هم به بابا اشاره میکردم سرشو بیاره پایین بعد در گوشش پچ پچ

تصاوير جديد زيباسازی وبلاگ , سايت پيچك » بخش تصاوير زيباسازی » سری پنجم www.pichak.net كليك كنيد

تصاوير زيباسازی ، كد موسيقی ، قالب وبلاگ ، خدمات وبلاگ نويسان ، تصاوير ياهو ، پيچك دات نت www.pichak.net

میکردمو اخرش هم صورتش میبوسیدم

مامان میگفت انگار دوتا  نامزدین که عشقولانه در میکنین

تصاوير جديد زيباسازی وبلاگ , سايت پيچك » بخش تصاوير زيباسازی » سری پنجم www.pichak.net كليك كنيد

من که نفهمیدم یعنی چه اما هرچی صبح بد اخلاق بودم

عصر مهربون شدم کلی هم پسته خوردم

تصاوير جديد زيباسازی وبلاگ , سايت پيچك » بخش تصاوير زيباسازی » سری پنجم www.pichak.net كليك كنيد

بعدش هم خودمو تو بغل بابا جون لوس کردمو رفتیم خونه بابا جون

مثلا خواستم از خاله عذر خواهی کنم

بمن میگفتن :محیا خاله رو اخ کردی منم میگفتم «نهـ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ــــــــــــــــــــــــــــــــــــ»     

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (3)

مامان نیاز
23 بهمن 90 14:08
سلام ممنون از لطفت و اینکه پیشمون اومدی



خواهش میکنم خاله جون
محيا كوچولو
25 بهمن 90 14:09
محيا جون قرار نبود ديگه اينجور جاها شيرينكاري كني



تازه کجاشو دیدیددل باباروحسابی بردم بزارید محیای شما هم همسن من بشه اونوقت میبینید
مامان نیاز
26 بهمن 90 14:50
سلام ممنون دوستای خوب همه جا همدیگه رو پیدا میکنن
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به ختل و متل می باشد