کلمات جدید
از بس این مامان نگران دیر حرف زدن من بود تصمیم گرفتم یهو چند کلمه رو باهم رونمایی کنم
ماما_داداش(جالبه که اینو نداره و یادش گرفته)_دا(دایی)-عم(نمیدونم عمو بود یا عمه)
چون اومدن بابا دیر شد منم بی طاقتش شدم تمام دیروز عصر مامانو با بهانه گیری کلافه کردم خونه سوت و کور بود دیگه حوصلم سر رفته بود
ابجی زرنگه ما هم هنوز نفهمیده بابا رفته ماموریت
یعنی مامان پیچوندش .والا اونم مامانو بیچاره میکرد
مامان به بابا زنگ زده که خودشو تا ظهر برسونه والا دیگه نمی دونه با ما چکار کنه
دیشب باباجونی اومد پیش ما که تنها نباشیم یه دل سیر باهاش بازی کردمو ازسر و کولش بالا رفتم
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی