حسنی نگو یه دسته گل
سلام جوجو
دیروز یه ساعت زودتر برگشتم خونه که تا وسط ظهر بود حمومت کنم.
خیلی کثیف شده بودی
این مدت اب زیاد گرم نبود میترسیدم مریض شی .
تو حموم مثل خانما وایسادی تا یه کم از بغل موهاتو چیدم و بعد مشغول اب بازی شدی وقتی لیفت میزدم خوردم به سوختگی پشت دست چپت که چند روز قبل با وجود پرستارت چسبیده بود به ظرف غذا. دردت اومد
دیروز هم که با فاطمه رفته بودی پیش پریا با دهن خورده بودی زمین و حالا زخم لب بالات پیدا شده بود .
ولی در کل بعد حموم میدرخشیدی
فدات بشم اینقد خوشگل میشی .دیروز که تو حموم شکمم رو لیف میزدم میگفتی مامان نی نی رو نشور
نمیدونم حسادت میکنی یا نه اما میدونم با اومدن نی نی مشکلاتم با تو زیاد میشه.
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی