مهسامهسا، تا این لحظه: 11 سال و 1 ماه و 23 روز سن داره
محیامحیا، تا این لحظه: 13 سال و 8 ماه و 14 روز سن داره
فاطمهفاطمه، تا این لحظه: 20 سال و 5 ماه و 28 روز سن داره

ختل و متل

لباس دعا

1391/10/24 12:50
نویسنده : مامان
289 بازدید
اشتراک گذاری

همیشه وقتی قراره دو روز تعطیلی داشته باشیم فکرم میره پی خواب بیشتر

این بار اما شب اول هم من حالم خوب نبود هم محیا .اون طفلکی که یهو تب کرد .نیمه شب دیدم سعید بلند شد رفت اشپز خونه گفتم چی میخوای گفت شربت ضد تب واسه محیا ،یادم افتاد تموم کردیم یه قرص استامینوفن له کرد تو اب تا بهش بده ،اونم کمی شو خورد برخلاف همیشه راضی به پاشویه هم نمیشد.خلاصه سعید بینوا،٥ صبح ٢٨صفر راه افتاد تو خیابون دنبال یه داروخانه واسه شربت استامینوفن.تو این فاصله جالب بود که محیا از هذیون داشت یه نوحه محلی رو زمزمه میکرد.

اون روز میخواستم لباساشو عوض کنم و لباش مشکی تنش کنم گفت :مامان میخوای "لباس دعا"برام بپوشی .

شب دوم تعطیلی هم خانم دل درد گرفت خیلی اروم میره بالا سر باباش ومیگه :(با صدای زیر)بابا شکمم درد میکنه ابنبات(نبات داغ)میدی.بعد هم دستشویی و این پروسه تا دو ساعت ما رو بیخواب کرد طفلی سعید بخاطر ملاحظه من خودش به محیا میرسید و کاری بمن نداشت اما من دلم واسه بیخوابیش میسوخت چون دائم در رفت وامد کارای خانم بود نتیجه اینکه امروز صبح بزحمت واسه اداره بیدارش کردم و نزدیک بود خواب بمونه.

اینم از نقشه های مابرای اندکی خواب بیشتر که توسط خانم کوچولو نقش براب شد

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)

niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به ختل و متل می باشد